در این مقاله، به نقد و بررسی فیلم The Platform محصول کشور اسپانیا و سال ۲۰۱۹ میلادی پرداخته‌ایم. با بازی رایانه همراه باشید.

بسیاری چگونگی رفتار انسان را زاییده شرایط مختلف محیطی دانسته‌اند و بر این باورند که انسان کوچک‌تر و ناتوان‌تر از آن است که بتواند یا حتی بخواهد بر شرایط پیروز شود. گروهی دیگر اما نظری متفاوت با محیطی‌ها» دارند. آن‌ها می‌گویند درست است که محیط در شکل‌گیری و جهت‌دهی رفتار انسان نقش به سزایی دارد؛ اما در نهایت انسان با آزادی و قدرت اختیار خود می‌تواند بر محیط چیره گشته، آن را تغییر دهد و سامان بخشد. در واقع گروه اول، اساسا هر عمل انسان را توجیه شدنی و قابل بخشش می‌دانند و گروه دوم با تایید آزادی انسان، او را مسئول بی‌چند و چون اعمالش می‌خوانند؛ با این استدلال که اگر محیط به قهقرا کشیده شده، انسان آن را به قهقرا کشانده و اگر محیط به زیر سلطه انسان در آمده، انسان آن را دچار خود کرده است.

The Platform فیلم اسپانیایی محصول سال ۲۰۱۹ میلادی، با جسارتی مثال زدنی و با ایده‌های ناب و فوق‌العاده جذاب خود، در صدد آن است ‌که جدال همیشگی محیط و انسان را به تصویر بکشد و نظریات دو گروه بالا را مورد بررسی قرار دهد.

نقد و بررسی فیلم The Platform | شرایط به نفع تفاسیر

نقد و بررسی فیلم The Platform

توجه: در ادامه‌ متن، داستان فیلم The Platform اسپویل می‌شود.

پلتفرم یک فیلم علمی تخیلی است‌. داستان آن به یک ساختمان خیالی با طبقات متعدد می‌پردازد که ساکنین آن هر ماه یک بار، دو به دو به طبقه جدیدی برده می‌شوند و در انتظار غذا می‌مانند. یک پلتفرم با انبوهی از غذا از طبقه صفر به پایین می‌آید و ساکنین هر طبقه چند دقیقه فرصت دارند تا از میان آن غذاها چیزی بخورند. طبیعی است که به طبقات بالاتر، غذای بیشتری می‌رسد و به طبقات پایین‌تر، غذای کمتر و حتی گاهی هیچ. در واقع پلتفرم در ابتدا به این موضوع حیاتی می‌پردازد که انسان‌ها در این شرایط به خصوص چه خواهند کرد. آیا آن‌ها قادر خواهند بود طوری غذا را مدیریت کنند که غذا به همه‌ی طبقات برسد یا اینکه در نهایت طبقات پایین‌تر مجبورند برای زنده ماندن از خون یکدیگر بنوشند و گوشت خود را بخورند؟

در تمام طول فیلم، چیزی از مسئولین این شرایط نمی‌بینیم – مگر چند تصویر مخدوش از طبقه‌ی صفر که مشخص هم نیست از دید چه کسی روایت می‌شوند – بلکه فیلم داستانش را همراه با مردی میانسال روایت می‌کند که در نظر فرهیخته می‌نماید و از میان تمام آن چیزهایی که هر فرد می‌تواند یکی از آن‌ها را همراه با خود به داخل آن ساختمان بیاورد، کتاب دون کیشوت اثر سروانتس را آورده است. در طبقه‌ی چهل و هشتم از خواب بیدار می‌شود، خود را هم طبقه با پیرمردی شصت ساله می‌بیند و اطلاعاتی را که بالاتر عرض کردم از او می‌ستاند. روند دادن این اطلاعات داستانی و شیوه‌ی عرضه این ایده‌ی ناب در داستان بسیار جذاب و قابل توجه انجام می‌شود؛ مثلا هنگامی که پیرمرد می‌خواهد راجع به اینکه همراه با خود چه چیزی به آن ساختمان آورده است، توضیحی ارائه دهد، داستان جالبی در مورد یک چاقوی بسیار تیز می‌دهد و اینکه آن را از کجا دیده و چه کارهایی می‌تواند با آن انجام دهد. نقطه‌ی عطف داستان درست در آنجایی رقم می‌خورد که یک ماه سپری می‌شود و ناگهان آن‌ها در طبقه‌ی صد و هفت و دو، از خواب برمی‌خیزند.

نقد و بررسی فیلم The Platform

شخصیت اصلی داستان خود را بسته به تخت می‌بیند و پیرمرد با لحنی شاید بشود گفت دوستانه و محترم به او توضیح می‌دهد که مجبور است برای ادامه‌ی زندگی، پس از سپری شدن ده روز از آن چاقوی تیز خود استفاده کرده و گوشت او را بخورد. فیلم با مهارتی مثال زدنی، تعلیق ناشی از این ماجرا را برایمان تصویر می‌کند؛ روزها را نشانمان می‌دهد و ما را در انتظار وقوع این ماجرای انسانی و خشونت‌بار نگه می‌دارد. تا این جای داستان همه چیز خوب پیش می‌رود. پرسش اساسی شخصیت اول که در جست و جوی راهی است که این شرایط هولناک را سامان بخشد، در این قسمت از داستان، به سیاهی می‌گراید. هیچ کاری نمی‌شود کرد. یکی از این دو شخصیت باید بمیرد تا دیگری زنده بماند. این بخش از فیلم یکی از بهترین قسمت‌های فیلم است. جایی که جنون می‌تازد! فیلم همانند رمان کوری – که البته اینجا کاری به کیفیت این رمان ندارم – ابایی از نشان دادن کثیف‌ترین و وحشیانه‌ترین رویدادها ندارد البته در این امر نیز بسیار موفق است و به راحتی قادر می‌شود حال همه‌مان را بد کند؛ به حدی که برای چند لحظه به طور کامل چشمان خود را از صفحه‌ی نمایشگر برگیریم. با این حال، همه خوب می‌دانیم که این ماجرا حتی یک دهم آن چیزی که در واقعیت ممکن است رخ دهد، نیست و فیلمساز پلتفرم، در نمایش آن بسیار رحم و شفقت به خرج داده است! به هر حال در ادامه فیلم می‌بینیم که شخصیت اصلی، همانطور که انتظارش را داشتیم، از دام مرگ می‌گریزد. زن جوان آسیایی که در پرده‌ی اول داستان او را دیده‌ بودیم که برای یافتن دختر کوچک خود، با پلتفرم به پایین می‌آمد تا شاید او را بیابد و شخصیت اصلی نیز با خوبی و فروتنی با او برخورد کرده بود و حالا در این پرده می‌بینیم که او پس از ده روز به طبقه‌ی ۱۷۲ می‌رسد و درست در بزنگاه، جان گورنگ را نجات می‌دهد.

البته ممکن است این پرسش پیش آید که چرا او ده روز صبر کرده و بعد به پایین آمده که پرسش درستی هم هست و حفره‌ی فیلمنامه‌ای فیلم را عیان می‌کند‌ اما اشکالی ندارد. به هر حال ایرادی است که می‌شود با بهانه‌تراشی‌های مختلف، آن را توجیه کرد. گورنگ از مرگ نجات می‌یابد و پیرمرد داستان را به شکلی وحشیانه می‌کشد. همینجا بگویم که فیلم به خوبی می‌تواند در داستان سرایی و شیوه‌ی چینش اتفاقات داستان خود، توقعات ما را برآورده کند و برای همین هم ما را تا انتها همراه خود نگه می‌دارد؛ مگر پایان بدش که بسیار ناامید کننده و ادایی به نظر می‌رسد اما برگردیم به جایی که بودیم. این کشتن پیرمرد، همان اتفاقی است که داستان باید بدان می‌رسید؛ و این جا به نظر می‌آید فیلمساز با تلخی اعلام می‌کند که شرایط بر انسان چیره خواهند شد. اما مشکل فیلم درست در همین قسمت شروع می‌شود و متاسفانه تا به آخر فیلم همراه آن می‌ماند. فیلمساز برای آنکه عذاب وجدان گورنگ را نشان دهد، به تصویری بیرونی و شاید بشود گفت بسیار فانتزی و پیش پا افتاده از پیرمرد اکتفا می‌کند که با گورنگ مدام در حال گفت و گو و وسوسه کردن اوست. به نظرم این تصویر خیالی و تا حدودی فانتزی به فیلم مشکلی جبران ناپذیر وارد می‌کند. جالب است که از همین جا، نمادپردازی و ارجاعات به واقعیت و حتی تاریخ، مذهب و… شروع می‌شوند. اینجا فیلم چند پاره می‌شود و به جای آنکه عیار واقع نمایی خود را بالا ببرد، رو به فانتزی می‌آورد. در حقیقت نمی‌توان با یک شرایط علمی و تخیلی که زاده‌ی ذهن فیلمساز است، به تحلیلی از واقعیت دست یافت. نهایت کاری که می‌توان کرد این است که چگونگی رفتار انسان را در این شرایط خیالی، سنجید و نشان داد. اما فیلمساز گویی این را بدیهی به شمار آورده، و به همان تصویر حداقلی از صحنه‌ی کشتار – که خوب است – اکتفا و شروع به حرافی‌های فلسفی و ی – اجتماعی می‌کند و این غلط است؛ هر محیط و هر شرایطی را باید با ویژگی‌های خاص خود آن سنجید نه آنکه نتایجی که از یک محیط بدست آمده را به محیط دیگر نیز نسبت داد. در واقع شیوه برخورد فیلمساز با این ماجرا بسیار تقلیل‌گرایانه و سطحی است. نمونه‌ی بارز آن نیز عذاب وجدان گورنگ بوده که بسیار سطحی نشان داده می‌شود.

The Platform

فیلمساز اگر به واقع می‌خواست به تحلیلی درست از حالات روحی و روانی آدم‌ها در این شرایط بپردازد و هجومی که گذشته‌ آن‌ها در این لحظات سخت می‌آورد، عیان سازد، باید تصویری درونی‌تر و البته جزئی‌تر از شیوه‌ی زندگی آن‌ها را نشان می‌داد؛ مثلا فیلمساز می‌توانست وقت بیشتری را به تنهایی گورنگ در طبقه‌ی ۱۷۲ اختصاص دهد و در آن محیط بسته و شرایط بسیار دشواری که او در آن مجبور است زندگی کند، واکنش‌ها و رفتارهای او را بررسی می‌‌کرد و نشان می‌داد. به این صورت، به درون گورنگ نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد و به تصویری ناب از یک انسان در شرایط محیطی دشوار دست می‌یافت و در همانجا بود که فیلم می‌توانست برای حر‌ف‌هایی که در ابتدای متن آورده شد، تحلیلی جذاب و نمایشی واقع‌گرا از آن باشد. در عوض فیلمساز تمام ایده‌ها و موقعیت جذابی که از طریق این ایده‌ خوب خلق کرده، به نفع نمادبازی و میل به تفسیر شدن به باد داده است. بله، در مورد پایان فیلم خیلی چیزها می‌توان گفت؛ مثلا می‌توان گفت که این دختر را که به بالا می‌فرستند، پیامی است از نسل اکنون با پشتی از گذشته که وداع گفته و حال نیز رفتنی است و دختر نماد نسل آینده است و پیام راستین این نسل که جهت تغییر سیستم بی‌عدالت کاپیتالیزم، به بالا فرستاده می‌شود اما سوال اصلی اینجاست که چرا گورنگ همراه با این دختر به بالا نمی‌رود؟ پیرمرد ناگهان جلوی چشمش ظاهر می‌شود و می‌گوید که دختر پیام است و تنها او باید به بالا فرستاده شود. شوخی کافی نیست؟ این تمهید بسیار پیش پا افتاده است و پایان فیلم بسیار بسیار احمقانه و بد!

تازه می‌توان خیلی تفاسیر و تعابیر دیگری نیز به فیلم نسبت داد؛ مثلا می‌توان به کل این فیلم را خیالی خواند یا پایانش را در ذهن شخصیت اصلی تصور کرد و با بیان اینکه آن کلوز آپی که فیلمساز از چهره‌ی گورنگ می‌دهد و سپس کاتی که می‌زند به دختر در حال بالا رفتن، به نوعی موقعیتی است که در ذهن گورنگ رقم می‌خورد. بله از این  دست حرف‌ها زیاد می‌شود راجع به فیلم زد اما واقعا جالب نیستند! چرا که یک جور نقض غرضند. باید تنها به واقعیت فیلم و آنچه که هست توجه داشته باشیم. هر آنچه که هست، همانی است که می‌گوید. نه آنچه که شاید می‌خواسته بگوید اما با ترس و لرز و با لکنت نمی‌تواند بگوید. یکی از مهم‌ترین چیزهایی که در فیلم از دست می‌رود، آن جنونی است که در ابتدای فیلم وجود دارد و در چند قسمت از فیلم به چشم می‌خورد حتی تلاش گورنگ به همراه یار سیاه پوستی که بعدا او را در طبقه شش پیدا می‌کند، تماشایی و جالب توجه است اما چه حیف که فیلمساز چندان رابطه‌ی این دو شخصیت را پرداخت نمی‌کند و گذرا از آن‌ها عبور می‌کند؛ مانند تمام ایده‌های خام فیلم که همگی در سطح مانده‌اند و عمقی ندارند.

 

منبع: سایت بازی رایانه

آموزش ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن PSN

نقد و بررسی بازی Half-Life: Alyx

نقد و بررسی فیلم The Platform

فیلم ,انسان ,شرایط ,داستان ,گورنگ ,یک ,است که ,که در ,در این ,او را ,را به ,عذاب وجدان گورنگ ,چگونگی رفتار انسان

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کار با autoplay زندگینامه شهدای شهرستان ماسال و شاندرمن پایگاه تخصصی روشنایی خط مهندسی mahtabGostar خرید تجهیزات دندانپزشکی ریموت کنترلر درب پارکینگ هوشمند اخبار بازی ها و تکنولوژی و جدیدترین اختراعات پیشرفته omdehmoarefi عاشق خدا